سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/10/7 | 9:11 عصر | نویسنده : خیال

چند روز پیش دقیقا شب یلدا چه هیاهویی شده بود همه میگفتن آخره دنیاست.

چقد خنده دار بود که همه منتظر بودن که دنیا تموم بشه .

چقدر خنده دار بود که هرجا می نشستی با هرکی که حرف می زدی ، تو تاکسی ، تو مترو و... همه نگران بودن .

چقدر خنده دار بود که همه انتظار 21 دسامبر رو میکشیدند که ببینن بالاخره چی میشه .

چقدر خنده دار بود که از این طرفو اون طرف می شنویدیم که خیلی از آدم ها کلی خودشونو آماده کردند و چقدر پول خرج کردند ..

چقدر خنده دار بود که همه رو حساب حرف یه پیشگو که معلوم نیست چرا می خواد با افکار مردم بازی کنه انقدر ذهن و زندگیشون رو مشغول کردند ..

حا لا واقعا انقدر خنده داره؟؟؟

شب یلدا که ما خیلی با این حرفها خندیدیم

اما....

اما این خنده از سر شادی و دل خوشی بود؟؟؟؟

نمی دونم...

نه نبود از طرف من که نبود از روی شدت دلخوری نسیان و فراموشکاری انسان ها بود..

به نظرم خیلی گریه داره که همه انقدر منتظر بودن دنیا تموم شه قبل از اینکه انتظار و خون دل منتظر  صاحب تموم بشه.

خیلی گریه داره که مردم کلی وقت بذارن راجع به پیشگویی یه... حرف بزنن و نگرانش باشند اما لحظه ای نگران آماده نبودن خودشون برای اومدن  صاحب نباشند

چقدر گریه داره که دو سه ساله یکی یه پیشگویی کرده بدون دادن هیچ علائمی و مردم باور کردن و منتظرن اما 1400 ساله خدا و پیغمبرش با کلی علائم که الان همشو داریم میبینیم گفتن  صاحب داره میاد....

چقدر گریه داره که 400 ساله که خدا داره میگه خودتونو آماده کنید تا  صاحب بیاد اما....

چقدر گریه داره که مردم رو حساب حرفای نوستارداموس میرن تو ترکیه هتل رزرو می کنن اما خدا که میگه بر اساس فطرت انسانی تون رفتار کنید و انقدر بهم ظلم نکنید مردم ککشون هم نمی گزه.

اون شب چقدر حس بدی داشتم چقدر از آقا خجالت کشیدم

چقدر به آقا التماس کردم آقا بیا دیگه بسه بی صاحب بودن بسه شایعه و تهمت آقا بیا و بینی اینها رو به خاک بمالون تا بفهمن تا تو نیای دنیا تکون نمی خوره اصلا زمین و زمان بخاطر تو و به انتظار ظهور تو پا برجاست..

صبح اون روز حس و حال غزیبی داشتم هز همیشه بیشتر منتظر بودم و احساس کردم تنها چیزی که می تونه حال بی قرارم رو تسکین بده ندبه....

أین السبب المتصل بین الارض و السما

أین صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی

أین المضطر الذی یجاب إذا دعی

بأبی انت و أمی و نفسی لک الوقاء والحمی

 

چقدر توی تاریکی اتاق گریه کردمو التماس کردم که آقا دیگه بیا....

اما نه ما هنوز لیاقت نداریم ما که با یه پیشگویی اینجوری بی صاحب بودنمون رو فراموش می کنیم ...

ما لیاقت نداریم..

ولی بهر حال این عشق لیاقت سرش نمی شه و از جون و دل محبوبشو طلب می کنه...

عزیزُ علیّ أن أریَ الحقَ و لا تَری. ولا أسمعُ لک حسیسا ولا نجوی

آقا بخدا برام سخته که خلق رو ببینم و تو رو نبینم. هر صدایی بشنم اما حتی نجوایی از تو نشنوم...

اللهم اسرع لولیک الفرج

 

 




  • سکوت
  • دانلود افزار
  • ضایعات
  • پایگاه مذهبی دارالشیعه

  • دانلود فیلم