سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/11/8 | 2:22 عصر | نویسنده : خیال

رو چو به ایوان طلا میکنم

ناله کنان رضا رضا میکنم

((السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا))

سلام آقا خیلی خیلی دلم براتون تنگ شده یعنی یه جورایی دارم برای حرمت بال بال میزنم آخه آقا خودت میدونی من عادت داشتم هرسال بیام پابوس....

اما چی شده ؟؟؟ چیکار کردم امام خوبیها ؟؟؟ چیکار کردم آقای مهربونیها؟؟؟ چیکار کردم که باهام قهر کردی و دو ساله راهم نمیدی ؟؟؟

قهر مکن با من درد آشنا

اذن دخولی که گدایم گدا....

آقا جون الان از همیشه بیشتر بهت نیاز دارم دلم می خواد بیام و بشینم رو به ضریح قشنگت ... سرمو بذارم رو دیوار دار الحجه و زار بزنم گریه کنم وبرات درد دل کنم از غصه هام از تنهایی هام ....

ناله کنان رضا رضا میکنم

آقا جون اصلا هر کاری کردم ببخشید آقا اشتباه کردم آقا ببخشید دیگه شما که انقدر بزرگی شما که سلطان ما ایرانی هایی و اصلا اگه شما رو از ما بگیرن دیگه مگه ما چی داریم؟؟؟؟ آقا جونم ازت بخشش و بزرگی می خوام مثل همیشه......

ای پسر سبز قبای علی

در تو بود جود و عطای علی...

                                    خیال 8/11/91




تاریخ : جمعه 91/10/15 | 5:17 عصر | نویسنده : خیال

السلام علیَ ولیِ اللهِ و حبیبهِ

چهل روز از شهادت  ارباب گذشت «اکرمتَهُ بِالشَهادةِ وَ حَبَوتَهُ بِالسَعادةِ» چهل روز از ریخته شدت خون  حسین(ع) و یارانش در راه حق برای رهایی ما شیعیان و محبان ناسپاس از جهالت،حیرت و ضلالت می گذرد « وَ بَذَلَ مُهَجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادِکَ مِنَ الجَهالةِ وَ حَیرَةِ الضَلالَة»اما....

اما حسین(ع) خود و حرمش را فدا ی خدا و بندگان خدا کرد تا الگویی شود برای آیندگان «حَتّی سُفِکَ فی طاعَتِکَ دَمُهُ، وَ استُبیحَ حَریمُهُ »... 

خداوندا چهل روز از آن مصیبت بزرگ می گذرد، چهل روز از رفتن  حسین(ع)، عباس، علی اکبر، علی اصفر و یاران با معرفت  ارباب می گذرد اما خدایا اکنون در کربلا چه می گذرد؟

زینب(س) آمده، ام کلثوم و رباب آمده اند خسته و داغدار آمده اند... اما رقیه کجاست؟؟؟

کجاست رقیه که دیگر بتواند بی دغدغه گریه کند و زار بزند برای پدر مهربانش و قبر پدر و برادرانش را در آغوش بگیرد؟ کجاست رقیه که راحت در سوگ عزیزانش بنشیند بی آنکه کتک و تازیانه خورد؟

اما نه ... انگار رقیه نیست و دیگر نیازی به قبر پدر ندارد او اکنون در آغوش گرم و مهربان پدر است، در کنار برادرانش است ، با علی اصغر بازی می کند و در آغوش زهرا آرام میگیرد....
اما وای از دل زینب(س)، وای از دل رباب که اکنون آمده و دنبال قبر کوچک دردانه اش می گردد، اما کجاست؟ اصغرش کجاست؟ سجاد(ع) آمد تا به دادش برسد آنگاه که فرمود: نگران نباشید اصغر در آغوش پدر است جایش امن است....

چقدر اربعین روز غریبی است و چقدر سنگین است حال و هوای این روز، اما این سنگینی که چهل روز است بر قلبهای پاک خاندان  علی(ع) چیره شده بود و این بغضی که چهل روز همه در گلوی خود حس می کردند چرا که نتوانستند عزیزانشان را با دلی سیر زیارت کنند، به خاک بسپارند، بگذارند و بروند امروز می شکند و هر کس بر سر قبری بدون دغدغه و با داشتن امنیت از ضرب تازیانه و کتک، شیون و زاری می کند....

خدایا زینب(س) با برادرانش چقدر حرف دارد.... چقدر درد دل از مصایبی که از ابتدای اسارت بر جسم و روحش گذشت...

چرا گفتم جسم؟ زیرا هیچ کس در آن کاروان به اندازه ی زینب تازیانه، سیلی و کتک نخورد، هنگامی که برای حفاظت از زنان و کودکان هاشمی و یاران  حسینی جسم خود را سپر می کرد تا کمی از آسیب و زجر آنها کم کند اما چه بر سر خودش آمد؟ چه بر سر جسمش آمد؟ مگر یه زن پنجاه و چند ساله چقدر توان دارد؟...... اما نه او زینب است، او دختر علی است، دختر زهرا ست و خواهر عباس است...اصلا از او کمتر از این انتظار نمی رفت....

پروردگارا اینان خاندانی با عظمت اند که اگر جز آنها را الگو قرار دهیم به خودمان ظلم کرده ایم ، پس خداوندا شهادت می دهم به امامت امامان بزرگوارت و حقانیت خاندان پاک شان «وَ اَشهَدُ اَنّی بِکُم مُومِنٌ وَ بِایابِکُم موُقِنٌ بِشَرایِعِ دینی وَ خَواتیمِ عَمَلی» 

بار الها کمکمان کن تا بتوانیم یاری و کمکی باشیم در ظهور قائم(عج)«ونصرتی لَکُم مُعَدَةٌ حتّی یأذن اللهُ لَکُم»

آمین یا رب العالمین

برگرفته از زیارت اربعین

 




تاریخ : پنج شنبه 91/10/7 | 9:11 عصر | نویسنده : خیال

چند روز پیش دقیقا شب یلدا چه هیاهویی شده بود همه میگفتن آخره دنیاست.

چقد خنده دار بود که همه منتظر بودن که دنیا تموم بشه .

چقدر خنده دار بود که هرجا می نشستی با هرکی که حرف می زدی ، تو تاکسی ، تو مترو و... همه نگران بودن .

چقدر خنده دار بود که همه انتظار 21 دسامبر رو میکشیدند که ببینن بالاخره چی میشه .

چقدر خنده دار بود که از این طرفو اون طرف می شنویدیم که خیلی از آدم ها کلی خودشونو آماده کردند و چقدر پول خرج کردند ..

چقدر خنده دار بود که همه رو حساب حرف یه پیشگو که معلوم نیست چرا می خواد با افکار مردم بازی کنه انقدر ذهن و زندگیشون رو مشغول کردند ..

حا لا واقعا انقدر خنده داره؟؟؟

شب یلدا که ما خیلی با این حرفها خندیدیم

اما....

اما این خنده از سر شادی و دل خوشی بود؟؟؟؟

نمی دونم...

نه نبود از طرف من که نبود از روی شدت دلخوری نسیان و فراموشکاری انسان ها بود..

به نظرم خیلی گریه داره که همه انقدر منتظر بودن دنیا تموم شه قبل از اینکه انتظار و خون دل منتظر  صاحب تموم بشه.

خیلی گریه داره که مردم کلی وقت بذارن راجع به پیشگویی یه... حرف بزنن و نگرانش باشند اما لحظه ای نگران آماده نبودن خودشون برای اومدن  صاحب نباشند

چقدر گریه داره که دو سه ساله یکی یه پیشگویی کرده بدون دادن هیچ علائمی و مردم باور کردن و منتظرن اما 1400 ساله خدا و پیغمبرش با کلی علائم که الان همشو داریم میبینیم گفتن  صاحب داره میاد....

چقدر گریه داره که 400 ساله که خدا داره میگه خودتونو آماده کنید تا  صاحب بیاد اما....

چقدر گریه داره که مردم رو حساب حرفای نوستارداموس میرن تو ترکیه هتل رزرو می کنن اما خدا که میگه بر اساس فطرت انسانی تون رفتار کنید و انقدر بهم ظلم نکنید مردم ککشون هم نمی گزه.

اون شب چقدر حس بدی داشتم چقدر از آقا خجالت کشیدم

چقدر به آقا التماس کردم آقا بیا دیگه بسه بی صاحب بودن بسه شایعه و تهمت آقا بیا و بینی اینها رو به خاک بمالون تا بفهمن تا تو نیای دنیا تکون نمی خوره اصلا زمین و زمان بخاطر تو و به انتظار ظهور تو پا برجاست..

صبح اون روز حس و حال غزیبی داشتم هز همیشه بیشتر منتظر بودم و احساس کردم تنها چیزی که می تونه حال بی قرارم رو تسکین بده ندبه....

أین السبب المتصل بین الارض و السما

أین صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی

أین المضطر الذی یجاب إذا دعی

بأبی انت و أمی و نفسی لک الوقاء والحمی

 

چقدر توی تاریکی اتاق گریه کردمو التماس کردم که آقا دیگه بیا....

اما نه ما هنوز لیاقت نداریم ما که با یه پیشگویی اینجوری بی صاحب بودنمون رو فراموش می کنیم ...

ما لیاقت نداریم..

ولی بهر حال این عشق لیاقت سرش نمی شه و از جون و دل محبوبشو طلب می کنه...

عزیزُ علیّ أن أریَ الحقَ و لا تَری. ولا أسمعُ لک حسیسا ولا نجوی

آقا بخدا برام سخته که خلق رو ببینم و تو رو نبینم. هر صدایی بشنم اما حتی نجوایی از تو نشنوم...

اللهم اسرع لولیک الفرج

 

 




تاریخ : پنج شنبه 91/8/25 | 8:45 عصر | نویسنده : خیال

سلام خدمت دوستای همیشگی ما یه وبلاگ زدیم برای بسیج دانشگاهمون خوشحال میشم یه سری بزنید

برای ورود به وبلاگمون این پایینو کلیک کنید:

بسیج دانشگاه شهید مطهری




تاریخ : پنج شنبه 91/8/25 | 8:40 عصر | نویسنده : خیال

السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الارواح التی حلت به فنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم،

السلام علی الحسین

وعلی علی ابن الحسین

وعلی اولاد الحسین

و علی الاصحاب الحسین

باز هم سالی دیگر و محرمی دیگر از راه رسید، خداوندا از تو ممنونیم که دوباره این فرصت را به ما عطا کردی تا بازهم محرمت را ببینیم و برای سید و سالار جوانان اهل بهشت عزاداری کنیم .

چند روزیست که دلم گرفته و تنگی شدیدی در قلبم احساس می کنم امروز از همیشه بیشتر ،به تقویم که می نگرم...

از صبـــح دلـم گرفـته و بیـتابـم      بغـضــم به گـلـــو هـــــوایی اربابــــــــم

تقویم بیاوریـد ای وای حســین     امشب شب اول است و من در خوابم

خداوندا این محرم چه ماهی است و این عاشورا چه روزیست و این کربلا چه مکانی... که هر گاه نام آنها بر زبان هر شیعه ای جاری می شود و قلبشان به درد می آید و ناخودآگاه دلشان می لرزد و اشک شان جاری....

خداوندا در سرزمین کربلا چه رخ داده که وقتی پا در این مکان مقدس می گذاری فقط دلت می خواهد زار بزنی بر مصیبت فرزند زهرا و حسرت می خوری که چرا روز عاشورا تو و بقیه ی شیعیان و عاشقان نبودید تا پسر فاطمه را یاری کنید چرا نبودید تا یار حسین (علیه السلام)،عباس،علی اکبر، علی اصغر و تمام یاران بی باک امام باشید، چرا نبودید تا نگذارید عمه ی سادات....

خداوندا قلبم می سوزد از این همه نامردمی از این همه نیرنگ و حیله و مکر از این همه دروغ و عهد شکنی آخر این طمع چیست که کوفیان بی وفا به خاطرش امام خود را سر بریدند و او و فرزندانش را عرباً عربا کردند....

مدتی پیش جمله ای خواندم که مرا شدیدا به فکر فرو برد:

«آهای منتظران مهدی....حسین را منتظرانش کشتند»

وای بر ما که انتظارمان فقط بر سر زبانمان است. خداوندا کمکمان کن تا ما نیز چون کوفیان نباشیم و در حق امام زمانمان بی وفایی نکنیم...

روز اول محرم امسال با روز جمعه مقارن شده بیایید این را به فال نیک بگیریم که ای کاش بشود عزاداری امسالمان را در کنار امام زمانمان حضرت مهدی (عج) به پا کنیم کاش بشود امسال محرم مهدی بیاید و انتقام خون حسین را بگیرد...

ای کاش ما نیز یاران خوبی برای او باشیم و واقعاً بسیجی پیرو مهدی باشیم اما می ترسم، می ترسم که تمام این سخنان ادعا باشد مهدی بیاید و.....

«من از اشکی که میریزد ز چشم یار می ترسم

از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم

همه گویند این جمعه بیا، اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار می ترسم»

پروردگارا یاریمان کن که اگر امام زمانمان را نمی توانیم یاری کنیم لا اقل خار چشمشان نباشیم.

*اللهم عجل لولیک الفرج*

خیال




  • سکوت
  • دانلود افزار
  • ضایعات
  • پایگاه مذهبی دارالشیعه

  • دانلود فیلم